♥×♥ عــآ شــقآنــھـ ـهـآ یــ تنھایــیــ ♥×♥
HoMe | eMaiL | Design | Profile
زنی را دیدمــ بهش میگفتنــ غـسال که آنچنانـــ خوبـــ میشستــ که حتی لکه ای همــ باقی نمیماند ولی نمی دانمــ چرا پدر از او خوشش نمی آمد و مدامــ گریه میکرد... مادر نیز نفرینـــ... او که زنــ خوبی استــ منــ دوستش دارمــ فقط ای کاش ناخنــ هایش را میگرفتــ تمامــ بدنمــ را زخمیــ کرد...
نظرات شما عزیزان:
شب کافی نیست
خواب کافی نیست
دریا کافی نیست
مرگ کافی نیست
حتی خدا کافی نیست
باید تو هم باشی !!!!
تا انگشتانم را در میان انگشتانت غلاف کنم...
چشمان را به چشمانت بدوزم ....
لبانم را در لا به لای لبانت قفل کنم ....
شاید لحظه ایی
حتی اگر شده برای لحظه ایی کوتاه !
فراموش کنم تنهایم
غافل شوم از وجود خود
این تنهایی
این مرگ تدریجی
دیگر مرا به آخر خط رسانده
پایانم چقدر نزدیک است
یا نبودنم را تمرین کن
یا شمعی روشن کن تا حضورت را به چشم خود ببینم
لینکت کردم عزیز!
من برگشتم!
خوشحال میشم بیای پیشم.
آجی جونم شرمنده لپ تاپم خراب شده بود یه مدت نبودم.
ابجی من اپممممممممم
آبجیییییییییییییییییییییییی:- ((
سلاممم
آبجی...چرو واقعا که؟مگه من چی کا کردم؟...تو چرو غیب زده بودی...؟البته سوال نداره..خب امتحانا شروع شده دیگه
Desiner: lady skin |