خواسته..


























♥×♥ عــآ شــقآنــھـ ـهـآ یــ تنھایــیــ ♥×♥

HoMe | eMaiL | Design | Profile

تا زمانی که خواسته ای از کسی نداری


خواستنی هستی



نظرات شما عزیزان:

مهناز
ساعت3:58---19 آبان 1391
سلام عزیزم وبت عالیه خوش حال میشم به منم سر بزنی و نظرتو بهم بگی

romina
ساعت12:59---20 مهر 1391


دختران دریا
ساعت14:22---15 مهر 1391
سلاممم عزیزممم ...
مرسی از حضور زیبات توی وبمون
و ممنون از نظر خوبت
وب تو هم واقعا قشنگه ،
به خصوص مطالب کوتاه و پر مفهومی که میذاری
خوشحال میشیم دوباره بهمون سر بزنی
ما وبت رو لینک می کنیم و برات آرزوی یک دنیا شادی و آرامش داریم


دلداده
ساعت19:16---12 مهر 1391
آجی هر وقت تونستی بیااا...اصلا نیااا....به خدا کنکورت مهم تره...آیندته گلم...نگرانتم: *

solaleh20
ساعت13:40---12 مهر 1391
من همیشه این جمله رو میگم که: تا خدا بنده نواز است به بنده چه نیاز است ...

نصیبه
ساعت14:20---11 مهر 1391
خیلی عالی بود. در اصل، واقعیتم همینه

soha
ساعت11:16---11 مهر 1391
روزی فکر میکردم هدیه ای هستی از طرف خدا
اما امروز فهمیدم تقاص اشتباهاتم بودی …


katy
ساعت22:20---10 مهر 1391


مهدیــس
ساعت18:37---10 مهر 1391
صدایت درگوشم زمزمه می شود ونگاهت درذهن مجسم… ولی من تو را
می خواهم نه خیالت را


nashenas
ساعت18:09---10 مهر 1391
salam dooste aziz.
be onvan akharin sher va akharin ap veblagam azat
davat mikonam ke behem sar bezani.
mamnoon misham baraye akharin baram ke shode
ba sar zadan va dadane nazar mano khoshhal
koni. pishapish mamnoon az hoozooret.


ستاره خاکی
ساعت17:26---10 مهر 1391

من شيفته ميزهاي كوچك كافه اي هستم
كه بهانه نزديك تر نشستنمان ميشود ...
و من روبروي تو
ميتوانم تمام شعرهاي نگفته دنيا را يكجا بگويم


عسل
ساعت15:16---10 مهر 1391
برای نبودن که
همیشه لازم نیست راه دوری رفته باشی
میتوانی همین جا
پشت تمام بغضهایت ، گم شده باشی


hasti
ساعت13:58---10 مهر 1391
آجی جون سلام
خوبی؟؟
وااای آهنگت خییلی قشنگه
پستای جدیدت هم مث همیشه عاااالی


مصطفی
ساعت13:54---10 مهر 1391
دیگر سوسوی هیچ چراغی امیدوارم نمی کند
دیگر گرمای دستی دلم را به تپیدن وا نمی دارد
میروم تا در تاریکی راه خود را پیدا کنم
که به چراغهای نورانی و دستهای گرم دیگر اعتمادی نیست


sar4
ساعت12:10---10 مهر 1391
ُلام گلم
آپت خیلیییی قشنگ بود
عکات هم فوق العاده بود


مائده
ساعت0:02---10 مهر 1391
big Like!!!

دلداده
ساعت20:49---9 مهر 1391
این شعری که آرزو برات داده رو خوندم چقده با مزست

arezoo
ساعت20:32---9 مهر 1391


arezoo
ساعت20:18---9 مهر 1391
شدم با چت اسیر و مبتلایش
شبا پیغام می دادم از برایش


به من می گفت هیجده ساله هستم
تو اسمت را بگو، من هاله هستم


بگفتم اسم من هم هست فرهاد
ز دست عاشقی صد داد و بیداد


بگفت هاله ز موهای کمندش
کمـــان ِابــروان ، قــد بلنــدش


بگفت چشمان من خیلی فریباست
ز صورت هم نگو البته زیباست


ندیده عاشق زارش شدم من
اسیرش گشته بیمارش شدم من


ز بس هرشب به او چت می نمودم
به او من کم کم عادت می نمودم


در او دیدم تمام آرزوهام
که باشد همسر و امید فردام


برای دیدنش بی تاب بودم
ز فکرش بی خور و بی خواب بودم


به خود گفتم که وقت آن رسیده
که بینم چهره ی آن نور دیده


به او گفتم که قصدم دیدن توست
زمان دیدن و بوییدن توست


ز رویارویی ام او طفره می رفت
هراسان بود او از دیدنم سخت


خلاصه راضی اش کردم به اجبار
گرفتم روز بعدش وقت دیدار


رسید از راه، وقت و روز موعود
زدم از خانه بیرون اندکی زود


چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت
تو گویی اژدهایی بر من آویخت


به جای هاله ی ناز و فریبا
بدیدم زشت رویی بود آنجا


ندیدم من اثر از قـــد رعنـــا
کمـــان ِابــرو و چشم فریبـــا


مسن تر بود او از مادر من
بشد صد خاک عالم بر سر من


ز ترس و وحشتم از هوش رفتم
از آن ماتم کده مدهوش رفتم


به خود چون آمدم، دیدم که او نیست
دگر آن هاله ی بی چشم و رو نیست


به خود لعنت فرستادم که دیگر
نیابم با چت از بهر خود همسر


بگفتم سرگذشتم را به "شاعر"
به شعر آورد او هم آنچه بشنید


که تا گیرید از آن درسی به عبرت
سرانجامی نـدارد قصّه ی چت



d
ساعت19:56---9 مهر 1391
پرنده لب تنگ ماهی نشسته بود
با تعجب به ماهی نگاه میکرد
با خود میگفت : سقف قفسش که شکسته پس چرا پرواز نمیکند ؟؟؟


دلداده
ساعت18:40---9 مهر 1391
سلاااااااااام..واقعا چ حقیقت تلخی!



آپتو میگم
.
احوال آبجی...منم دلم تنگ شده بود


مهسا
ساعت10:11---9 مهر 1391
سلام آجی گلم
جمله کوتاه ولی جالب بود


arezoo
ساعت22:36---8 مهر 1391
دیشــــــــــب...


خسته تر از هر روز بودمـــــــ


کاش میشد گوشـــــــه ای می نوشتم:


خـــــــــــدایا خیلی خـــــــــسته امــ...


فردا صبح بــــــــیدارم نکـــــــن...!!!


مصطفی
ساعت22:27---7 مهر 1391
مثل یک روحی ؛ رها از بند زندان و تنی!

دور هم باشی اگر از من ٬ همیشه با منی

تو همیشه بی خبر مهمان بغضم می شوی

بی هوا از چشم های خسته ام سر می زنی…


مصطفی
ساعت22:26---7 مهر 1391
تمام جاده های جهان را به جستجوی نگاه تو آمده ام ، پیاده ، این تو و این پینه های پای من ، حالا بگو در این تراکم تنهایی ، مهمان بی چراغ نمی خواهی??



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





♥ر♥ز♥ | 7 مهر 1391برچسب:, | 18:49 |
Desiner: lady skin